از جبران خلیل جبران
درباره دهش هنگامی که از مال خود می دهید چندان چیزی نمی دهید، اگر از جان خود چیزی بدهید آنگاه براستی میدهید.زیرا که مال چیست به جز آنکه برای فردای مبادا نگاه می دارید؟ و مگر فردا را چه ارمغانی ست برای...
View ArticleArticle 8
بهانه همان روزی که راه افتادم بر زمین خوردمنگاهم پیش رویم بود اگر با سر بر زمین خوردم مرا بر دوش بار زیستن آنقدر سنگین بودکه من هم مثل هر جنبنده ای آخر بر زمین خوردم سکوتی بود و...
View ArticleArticle 7
بزرگوار باش! بزرگوار باش تا عشقی پر شکوه تو را برگزیند.وگرنه بهره ات عشقی است خاک آلود و لجن مال و نه تنها بر جای خواهی ماند،بلکه به جای صعود برفراز برج هایی که هرگز چشمیآنها را ندیده و عجایب آن بر...
View ArticleArticle 6
خوب کردی که رفتی! خوب کردی که رفتی واگر حرفی برای گفتن باقی گذاشته ای، بهتر است که آن را آراسته و پاکیزه نگاه داری، چه بسا در جهانی بهتر از جهان ما به کار آید.....................
View ArticleArticle 5
شگفت انگیز این است: که هر آنکه در نزد ما عزیزتر است در پریشان کردن روزگار ما نیز توانایی بیشتری دارد.
View Articleچگونه ای
ای ارزوی دیده ی دل بینا چگونه ایوی مونس دل من تنها چگونه ای از ناز و نازکی گر اینجا نیامدیباری یکی بگو انجا چگونه ای دل هدیه ی تو کردم ان را نخواستیجان تحفه می فرستم ان را چگونه ای.................
View Articleحکایت.......
درویشی به نزد پادشاهی رفت.پادشاه به او گفت:ای زاهد. درویش گفت:زاهد تویی.پادشاه گفت:من چون زاهد باشم که همه ی دنیا از ان من است.درویش گفت:نی عکس می بینی. دنیا و اخرت و مملکت از ان من است و عالم را...
View Articleمیوه کال
عشق میوه کالی بود که نرسید و ما را به جایی هم نرساند... و آنگاه پلی بین ما شکست و مرزی شد بین دو بیگانه...!
View Articleبرای تو
بیا که دیده من به جست و جوی تو گر از دری شده نومید، گمان مدار که هرگز دری دگر زده است...
View Articleبودن ونبودن
مثل ماندن است نگاهت ، صدایت می شمارد قدم هایت را ، ولی دور است دلت از من .دوست دارم دور باشی از من ، بشنوم که می شماری قدم های دور شدن از من را ولی باشی نه خودت ،دلت ، دلت نزدیک من باشد. که نباشد...
View Article
More Pages to Explore .....